سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/9/24
7:5 صبح

دشت بلا

بدست پروفسور در دسته

دشت بلا

گفت محمد که ز دشت بلا
بی‌سر آرند حسین مرا
ای لب تو تشنه‌ترین غنچه‌ها
کرده غمت با دل خونم چه‌ها
دل خوشی و عشق نگردند جمع
شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطی اگر در قفس آئینه داشت
چلچلة ما غم دیرینه داشت
غصه حریف دل مشتاق نیست
هرکه کند شکوه ز عشاق نیست.گریه‌آور